کمیل جانکمیل جان، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

شاهزاده کوچولویی به نام کمیل

روز جهانی کودک

سلام پسرکم، سلام عسلکم، روزت مبارک باشه من  بازدوباره اومدم. اما این بار اومدم که روزت رو بهت تبریک بگم. امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی. بهت قول دادم بعد از ظهر که می‌ریم خونه باباحاجی واسه‌ات به عنوان کادوی روز کودک شطرنج بخرم.
17 مهر 1392

عکس‌های آتلیه‌ای چهار سال و ده ماهگی

سلام گل پسرم. بالاخره عکس‌هایی رو که توی عکاسی ناظری عمو مهدی انداخته بود به دست رسید. برات می‌ذارم تا یادگاری داشته باشی. این دفعه خیلی بی حوصله بودی و زیاد خوب با عمو مهدی همکاری نداشتی. ولی عکس‌ها خدارو شکر خوبند. ...
14 مهر 1392

تولد روژان دختر خاله معصومه

پنج‌شنبه پیش تولد روژان بود. ما هم رفتیم اونجا کلی رقصیدی و بازی کردی و خلاصه خوش گذروندی. وقتی هم که برگشتیم توی ماشین به بابا گفتی که به من خیلی خوش گذشت و من بسیار خوشحال شدم از اینکه روز خوبی برات بوده. جمعه هفته پیش هم همکارای مامانی اومده بودند خونه ما، با بچه‌ها کلی بازی کردی و به شما خوش گذشت. راستی یکی دو هفته‌ای هستش که برای اومدن به مهد کودک اذیتم می‌کنی. نمی دونم از چی خسته شدی. از راه، از دوستات، یا به قول خودت جون به کلاس مرضیه جون (کلاس پیش‌دبستانی) نرفتی. برای عکس آتلیه‌ات هم رفتیم سلمونی و موهاتو کوتاه کردیم. وقتی موهاتو کوتاه کردیم و اومدیم خونه گفتی از موهام عکس بگیر این...
6 مهر 1392

چیتگر و باغ گیاه‌شناسی ملی ایران

پسرکم، چهارشنبه گذشته (۲۰ شهریور) با همکاران مامانی رفتیم پارک چیتگر و از باغ گیاه‌شناسی ملی ایران دیدن کردیم. خیلی خوش گذشت تو هم بسیار شاد بودی و به تو هم خوش گذشت. با بچه‌های همکارام دست در دست هم بازی می‌کردین و می‌دویدین. خلاصه برای ناهار هم به رستوران داریم ولی با اینکه کباب دوست داری فقط چندتا تیکه کوچولو خوردی. لیدر ما خانم حاتمی می گفت که اینجا از سال ۱۳۴۷ احداث شده و همچنین اقلیم‌های مختلف ایران را بازسازی کرده و ماکت درست کردند که از زیباترینشون ماکت دریای خزر بود و همینطور جاده‌های شمال با گونه‌های مختلف گیاهی اونها توضیحات جالب بود ولی تو از بس شیطونی می‌کردی نمی‌ذاشتی درست و حسابی ...
6 مهر 1392

شروع تابستون امسال (۹۲)

سلام مامانی بعد از یه مدت طولانی بالاخره فرصتی پیدا کردم تا به وبلاگت سر بزنم. امروز  دوم تیر ماهه و شروع کلاس شنای تو از امروزه خیلی خوشحال هستی صبح هم با نشاط از خواب بیداری شدی و وسایل استخرت رو (مایو، تیوپ، حوله، بازوبند) برداشتی و با هم اومدیم مهد کودک. خوشحالم که شاد هستی و به این کلاس علاقه داری. کلاس زبانت هم که همچنان برقراره و از مربی‌ات (نسرین جون) که پرسیدم می‌گه وضعیت زبانت عالیه. دیروز هم تولد مامانی بود. شیرینی خریدیم و به همین مناسبت با بابا و تو خوردیم. راستی خاله محبوبه هم نی‌نی دومش‌رو آورد (۱۹ اردیبهشت) اسمش رو هم گذاشتند النا خیلی کوچولو و خوشگله تو که دیدیش فکر کردی عروسکه ولی وقتی دست&zwn...
6 مهر 1392
1